˙·٠•ღ❤بی صدا فریاد کن❤ღ•٠·˙

متن مرتبط با «جمله پند اميز "حتما بخونش» در سایت ˙·٠•ღ❤بی صدا فریاد کن❤ღ•٠·˙ نوشته شده است

حتما بخونش!!!!

  • ,جمله پند اميز "حتما بخونش ...ادامه مطلب

  • جمله ای که..........

  • تنها اشتباه من می دونیه چیه که ترکم کردی هیچ وقت این جمله رو نفهمیدم وقتی با یکی خوشحالی نیازی به دومیش نیست............ بفهم    , ...ادامه مطلب

  • پند

  • هرگز بخاطر ابراز احساسات عذرخواهی نکنید.هرگز از اینکه خود واقعیتان هستید افسوس نخورید.کسانی که به زندگی شماتعلق دارند در هر شرایطی دوستتان خواهند داشت., ...ادامه مطلب

  • جمله

  • از این جمله خیلی خوشم میاد ای عشق خوارتر کن از اینم به کوی اوتـــــا هَــــر که بیندَم نکنـــــد آرزوی او , ...ادامه مطلب

  • جمله

  • چنتا جمله ای که واقعا زیبا هستن ای روزگارمن راه های نرفته بسیار دارم اما با تو یکی زیاد راه آمده ام به تو سوگند به راز گل سرخ و به پروانه که در عشق فنا میگردد....زندگی زیبا نیست...آنچه زیباست تویی. تو که آغاز منو لحظه ی پایان منی... به تو سوگند به راز گل سرخ و به پروانه که در عشق فنا میگردد....زندگی زیبا نیست...آنچه زیباست تویی. تو که آغاز منو لحظه ی پایان منی... چهـ حریصانهـ مرا بوسیـבےو چهـ وحشیانهـ رختم را בریدے و مـטּ چهـ عاشقانهـ دست بر هوسهایــت کشیـבماما کاش میفهمیـבے که زטּتا عاشق نباشدنمــــــے بوسـבنمــے بویــــב و تسلیم نمے کنـב رویاهاے عریانیـش را من عاشق اون ديالوگم که پدر ژپتو به پينوکيو ميگهپينوکيو...چوبي بمان...!آدم ها سنگي اند دنيايشان قشنگ نيست... درد دارد وقتي هيچکس نمي داند پشت اين لبخند و ظاهر آرامت چه مي گذرد و به قضاوتت مي نشينند.سعی کن توزندگی درخت باشی!که اگر کسی بهت لگد زد !شکوفه بارونش کنی!شاد باشین عزیزان, ...ادامه مطلب

  • جمله

  • انقدر این جمله رو دوست دارم دوست داشتن را باید از کویر آموخت ک به عشق خورشید از دریا بودن گذشت,زیبا ...ادامه مطلب

  • فقط ببین وجواب بده(جالبه حتما بخونش وببین از دست نده)

  •     جانه مادرت بیا و نظر بده!!!! تو این وضعیت چی از خدات میخوای؟ کدوم در رو انتخاب میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تست هوش؟؟؟؟؟ کدوم ساختمان جلو تره ؟   تو جواب این اس ام اس رو چی میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟   خخخخخخخ اخه چرا این طوری میکنی؟؟؟؟؟   اوه اوه دعوا دختر پسرا بلا گرفت!!!!   به سلامتی این جور پسرا!!! ساغول مدل موی دخترا وپسرا در حال حاضر کدوم هستی؟؟؟؟؟؟ لحظه مرگ ببین به چی فکر میکنه!!!!! یک جمله ادبی پر کاربرد $%^ عشق است برو بچ !! بزن لایکو خخخخخ   صبح جمعه کجایی؟ تورو خدا نظر بده وجوابا رو بگو  ,جالب" خنده دار" ...ادامه مطلب

  • لطفا بخونش شاید کمی تغییر کردی

  •   داستان کوتاه امتحان عشق ” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاستلباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد .او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناختدختری با یک گل سرخ .از سیزده ماه پیش دلبستگی‌اش به او آغاز شده بود.از یک کتابخانه مرکزی در فلوریدا, با برداشتن کتابی از قفسه ناگهان خود را شیفته و مسحور یافته بوداما نه شیفته کلمات کتاب بلکه شیفته یادداشتهایی با مداد, که در حاشیه صفحات آن به چشم می‌خورددست خطی لطیف که بازتابی از ذهنی هوشیار و درون بین و باطنی ژرف داشتدر صفحه اول ” جان” توانست نام صاحب کتاب را بیابد: “دوشیزه هالیس می نل” .با اندکی جست و جو و صرف وقت او توانست نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند.” جان ” برای او نامه ای نوشت و ضمن معرفی خود از او درخواست کرد که به نامه نگاری با او بپردازد .روز بعد جان سوار کشتی شد تا برای خدمت در جنگ جهانی دوم عازم شود.در طول یکسال و یک ماه پس از آن , آن دو به تدریج با مکاتبه و نامه نگاری به شناخت یکدیگر پرداختند .هر نامه همچون دانه ای بود که بر خاک قلبی حاصلخیز فرو می افتاد و به تدریج عشق شروع به جوانه زدن کرد .” جان ” درخواست عکس کرد ولی با مخالفت ” میس هالیس ” روبه رو شد .به نظر هالیس اگر ” جان ” قلبا به او توجه داشت دیگر شکل ظاهری اش نمی توانست برای او چندان با اهمیت باشد .ولی سرانجام روز بازگشت ” جان ” فرارسید آن ها قرار نخستین ملاقات خود را گذاشتند : ۷ بعد الظهر در ایستگاه مرکزی نیویورک .هالیس نوشته بود : تو مرا خواهی شناخت از روی گل سرخی که بر کلاهم خواهم گذاشت .بنابراین راس ساعت ۷ بعدالظهر ” جان ” به دنبال دختری می گشت کهقلبش را سخت دوست می داشت اما چهره اش را هرگز ندیده بود .ادامه ماجرا را از زبان خود جان بشنوید :” زن جوانی داشت به سمت من می‌آمد, بلند قامت و خوش اندامموهای طلایی‌اش در حلقه‌های زیبا کنار گوش‌های ظریفش جمع شده بودچشمان آبی رنگش به رنگ آبی گل ها بودو در لباس سبز روشنش به بهاری می مانست که جان گرفته باشدمن بی اراده به سمت او قدم برداشتم , کاملا بدون توجه به این که او آن نشان گل سرخ را بر روی کلاهش ندارد .اندکی به او نزدیک شدم . لب هایش با لبخند پرشوری از هم گشوده شداما به آهستگی گفت ” ممکن است اجازه , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها